ای کاشحاصل عشق بازی دو گرگ بودمبه وقت کسوف دردهایک شب و یک بلندی و زوزه ای به بلندای سکوتو خلاص
تا حاصل خود ارضایی دو انسان و لذت یک گناهوآتش بس !!!و این حال مزخرفوقتی شبانه از خواب میپریحرف هایی چال شده در سینه که در حنجره بال میزنندبه تلخی حس پشیمانیشکنجه ای ابدی را مجبورو با اینهمه سکوت...
مارا پ yelqovan...
" خوددکرکشی..."
و جنگبداهه کوتاهیستخلاصه در مرگ دسته جمعی نت هادر اندام مچاله پیانوی کهنهو سناریوی خوددگرکشیو فراز و فرودهای دکمه های سیاه و سفیدمثل خاورمیانهغرق در قتل عام نت هابه دنبال آزادی های دربندو بندهای آزادو آزادی گنگ ترین شعر در ضربان قلمحبس در امید و تبعید در انتظار...صدایی در خلاحنجره ای yelqovan...